نوشته شده توسط : Dr. Dalake

6روش برای اینکه بچه های شما در مورد مدرسه هیجان زده نگه داشته شوند.
این یک واقعیت است: بچه هایی که در مورد یادگیری هیجان زده می شوند، در مدرسه و در زندگی بهتر عمل می کنند. یکی از بهترین هدایایی که ما می توانیم به بچه هایمان دهیم، این است که آن ها را در مورد همه ی آنچه که مدرسه ارائه می دهد، مشتاق کنیم.

به یاد داشته باشید: هر کودک برای یادگیری متولد می شود. در مورد همه چیزهایی که نوزاد در چند سال اول می آموزد فکر کنید:

چگونه نیازهای آدم بزرگ ها را برآورده کند؛ چگونه راه رفتن و صحبت کردن، لبخند زدن و اخم کردن؛ خواب شب و بازی در طول روز را انجام دهد. چگونه دست بزند و بازی کند، خود را تغذیه کند، و هر دو این ها را با دیگران انجام دهد. زمانی که کودک 4 یا 5 ساله باشد، بیشتر آنها رنگ ها و اعداد را می دانند، اینکه چگونه سه چرخه سواری کند و چگونه اسباب بازی های پیچیده را دستکاری کند و با افراد به همان اندازه پیچیده سروکله بزند. اگر بیش از یک زبان در خانه استفاده شود، کودکان زیر 10 سال می توانند یاد بگیرند که همه آنها را مانند زبان مادری صحبت کنند.

برای یک کودک، هر روز تعداد زیادی از چیزهای جدید پر می شود و او از آن ها یاد می گیرد. چه تنها باشد و چه با او بد رفتار شود، هر روز او با یادگیری پر شده است. هر روز او با شادی در مورد موفقیت های جدید طی می شود. کودک کوچکی که مصمم است در مورد کاری موفق شود را ببینید و برایتان درسی است که تسلیم نشوید. ما والدین نیاز نیست به بچه ها یاد دهیم که عاشق یادگرفتن شوند. ما فقط باید مطمئن شویم که عشق به یادگیری در آن ها له نشود.

چگونه عشق به یادگیری را زنده نگه داریم:

خودتان را دوست داشته باشید: همانند چیزهای دیگر، عشق به یادگیری نیز چیزی است که بچه های ما با هوایی که در خانه نفس می کشند، آن را یاد می گیرند. اگر دوست دارید چیزهای جدید یاد بگیرید، اگر دوست دارید مشکلات را حل کنید، اگر دوست دارید مهارت های خود را تمرین کنید تا زمانی که در آن حرفه ای شوید، بچه های شما نیز همانطور خواهند بود.
شور و شوق شما برای گسترش دانش خود و مواجه با چالش ها مسری است. در مورد اکتشافات جدید مشتاق باشید. وقتی که چیزی را که دشوار است انجام می دهید، داستانهایی را در مورد آن به اشتراک بگذارید. اجازه دهید بچه های شما تلاش های تان برای تعمیر یا ایجاد چیزی و احساس رضایت شما هنگام دستیابی به آن را ببینند.

زمانی را با بچه های خود صرف کشف چیزهای جدید کنید: بچه ها به طور طبیعی کنجکاو هستند. این کنجکاوی را از طریق کنجکاوی خودتان پرورش دهید. در مورد چگونگی کارها با صدای بلند صحبت کنید. سوالات بچه ها را به طور جدی در نظر بگیرید.
سوالات خود را با گرفتن اطلاعات از اینترنت و جستجوی آن در کتاب ها پاسخ دهید. برنامه های طبیعت و علم را با هم ببینید و درباره آنچه که از آن ها آموخته اید صحبت کنید.

آزمایش های ساده در خانه انجام دهید. اینترنت پر از پروژه های سرگرم کننده و تعجب آور خانگی است که همه چیز را از چگونگی کار کردن آتشفشان تا چگونگی یادگیری شیمی از طریق پخت و پز نشان می دهد. یک یا دو ساعت ایجاد چیزها و مطالعه در کنار هم در آخر هفته ها، لذت بردن از یادگیری را زنده نگه می دارد.

 

منبع : کودک و نوجوان-ایجاد اشتیاق در بچه ها برای مدرسه رفتن



:: برچسب‌ها: انگیزش رفتن به مدرسه , مدرسه رفتن کودک , کودک و مدرسه ,
:: بازدید از این مطلب : 905
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 26 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

تاریخ سرزمین چک

تغییر و تحولات فراوانی که در تاریخ سرزمین چک روی داده، باعث می‌شود مطالعه تاریخ این جغرافیا، از هر منظر دشوار باشد. همسایگان پر حاشیه و دانه درشت چک هم، همیشه باعث به سایه رفتن این کشور کوچک شده‌اند. گرچه آن‌ها کافکا دارند و میلان کوندرا دارند و در هر کتابخانه کوچکی می‌شود ردی از ادبیات چک پیدا کرد اما آیا تمام ادبیات آن‌ها به همین دو نویسنده ختم می‌شود؟ آیا مابقی ادیبان چک، به کلی در حاشیه بوده‌اند و نمی‌توان ردی از آن‌ها پیدا کرد؟ این فرض به کلی نادرست است، چراکه حتی اگر بخواهیم به نویسندگان معاصر آن‌ها توجه کنیم، نام‌های فراوان دیگری از جمله بوهمیل هرابال، یان پاتوشکا و حتی رییس جمهور فقیدشان واتساو هاول که چند سال پیش از دنیا رفت به چشم می‌آیند. این بار به سراغ موسیقی چک رفته‌ایم تا ببینیم این دیار کوچک اما پرمخاطره، چه سهمی در گسترش موسیقی و نمایاناندن جلوه‌های بدیع آن داشته و در میان غول‌های بزرگ موسیقی، چه حرفی برای گفتن دارد.

هیاهوی کوه‌نشینان

جمهوری چک یک نام کم سابقه است. سال ۱۹۹۳ بود که آن‌ها از اسلواکی جدا شدند و جمهوری خودشان را راه انداختند. اما این ناحیه از اروپا را به عنوان یک سرزمین واحد، می‌توان از قرن سوم بعد از میلاد، رد گیری کرد. امپراتوری بوهمیا ریشه‌ای ضخیم در دل تاریخ اروپا دارد و فراز و نشیب‌های فراوان را از سر گذرانده تا امروز روز، به جمهوری چک آن را بشناسند. آلمان، اتریش، لهستان و اسلواکی همسایه‌های چک هستند و طبیعی است که در بسیاری از زمینه‌ها، نام چک را در سایه خود محو کنند. اگر بخواهیم از موسیقی حرف بزنیم، به جرئت کمتر کشوری یارای رویارویی با تاریخ موسیقایی غنی اتریش و آلمان را دارد. اما در این میان چک هم حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد که شاید از نظرها دور مانده باشد. اگر بخواهیم از ابتدای ماجرا شروع کنیم، باید ناگزیر به موسیقی ناحیه بوهمیا توجه کنیم که عمدتا ناحیه‌ای جنگلی است. موسیقی در جنگل‌ها و مراتع، خواه در کردستان خودمان باشد و خواه در بوهمیا، نزدیکی عجیبی با کار روزانه مردمان آن ناحیه دارد. در مناطق جنگلی و کوهاستان عموما کشاورزی رونق آن چنان ندارد و گله‌داری است که شغل اولیه مردمان کوه به شمار می‌رود. نوای چوپانان در هر نقطه‌ای از جهان، یکی از غنی‌ترین و پویاترین خاستگاه‌های موسیقی آن ناحیه به شمار می‌رود. چک هم از این قاعده مستثنا نیست و می‌توان رد موسیقی چوپانان را به راحتی در موسیقی ناحیه بوهمیا پیدا کرد. در کتابخانه ملی چک، اسنادی وجود دارد که می‌گوید آن‌ها لااقل از قرن ۱۲ میلادی، صاحب موسیقی تئوریک بودند و دست نوشته‌هایی از آهنگ‌سازان آن دوران در دست دارند. این نکته می‌تواند گویای قدمت توجه به موسیقی تئوریک در این کشور باشد. نکته‌ای که متاسفانه بسیاری از کشورهای آسیایی، با وجود داشتن تاریخی طویل در موسیقی، از داشتن آن محروم هستند. سازهایی که می‌توان در آن سال‌های تاریخ موسیقی چک با آن‌ها رو به رو شد، چندان متنوع نیستند و می‌توان بین آن‌ها به «بگ پایپ» اشاره کرد که در موسیقی اسلاو‌ها نقش اساسی بازی می‌کند.

اگر صدای این ساز در ذهنتان تداعی نمی‌شود، کافی است به موسیقی فولکلور اسکاتلند، ایرلند، یا به طور کلی بریتانیا فکر کنید تا یادتان بیاید مردان دامن‌پوش بریتانیایی، چه سازی می‌نوازند. نمونه‌اش را در همین جنوب خودمان هم داریم. ویولن هم در آن سال‌ها در میان سازهای زهی چک‌ها نقش مهمی بازی می‌کرد، اما شاید آن قدر در سراسر اروپا ساز مستعملی باشد که دیگر نتوان به ساز خاص یک فرهنگ یا یک کشور نسبتش داد. نزدیکی به آلمان، اترش و لهستان که هر سه از موسیقی قرص و محکمی برخوردار هستند، قضاوات درباره موسیقی چک را اندکی سخت می‌کند، اما به وضوح می‌توان دید که موسیقی چک، یک موسیقی مصرف کننده محسوب نمی‌شود که تمام فرهنگ خود را از همسایگانش قرض گرفته باشد. بلکه تاثیر هم زمان این فرهنگ‌های موسیقایی و برآیند موسیقی در این ناحیه از اروپای مرکزی است که به چشم می‌خورد. آن‌ها در واقع تکمیل‌کننده یکدیگر بودند و به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد، یکی بر دیگری غالب است. پس موسیقی چک هم هویت مستقل خود را دارد و هم به نوعی تاثیر گرفته از فرهنگ‌های موسیقایی مجاورش بوده. اما نقطه ضعفی که در میان برگ‌های تاریخ موسیقی چک می‌توان به راحتی آن را متوجه شد، این است که در موسیقی کلاسیک و باروک، به هیچ وجه توان رویارویی با آهنگ‌سازان همان دوره در آلمان و اتریش و حتی لهستان را ندارد و از آغاز دوره رمانتیک و قرن هجدهم است که آهنگ‌سازان چک، در سطح بین‌المللی مطرح می‌شوند.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-تاریخ سرزمین چک



:: برچسب‌ها: تاریخ سرزمین چک , تاریخ سرزمین ایران , سرزمین رویاها ,
:: بازدید از این مطلب : 819
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

مردها بیرون مانده‌اند. بیرون مغازه ایستاده‌اند و چشم می‌گردانند. چشم می‌گردانند تا بلکه بانویشان را که کیسه به دست و لبخند به لب از مغازه بیرون می‌آید، شناسایی کنند و هرچه زودتر از این شلوغی و انتظار خلاص شوند. روی شیشه‌های مغازه نوشته شده: «به علت ازدحام و قرار گرفتن در روزهای حراج، از پذیرایی آقایان معذور می‌باشیم.» این همان اطلاعیه‌ای است که در کنار دیگر پوسترها و کاغذهای رنگی که روی بیشتر آنها واژه SALE نوشته شده، جا خوش کرده وآب پاکی را روی دست آقایان ریخته.

البته مردی که پشت دخل نشسته، دائما به مشتری‌ها گوشزد می‌کند که ورود آقایان ممنوع است. صندوقدار که خستگی یک روز کاری تقریبا بی‌هوشش کرده، در این مواقع حوصله تعارف تکه پاره‌کردن و خواهش‌های مودبانه را ندارد. برای همین چشمش که به جمال یک مرد روشن می‌شود، تقریبا فریاد می‌زند: «آقا نیا تو!»

عابران برای این‌که سر از ماجرا در بیاورند و برایشان کاشف به عمل‌ آید که در این مغازه چه خبر است، احتیاج به هوش سرشاری ندارند. یکی از کاغذهای بزرگی که روی شیشه مغازه نصب شده، همان اول گوشی را دست مردم می‌دهد: «انواع مانتو فقط ۲۰ تومان.» روزهای پایانی تابستان – اواخر شهریورماه – بهترین زمان برای مغازه‌داران است تا به قول خودشان بزرگ‌ترین حراجشان را ترتیب دهند و مردم را از پایین آمدن قیمت‌ها حسابی کیفور کنند.

رابطه مد و حراج

اولین قدم برای دست و پا کردن یک حراج واقعی چند تکه کاغذ و مقواست که مغازه‌دارها زحمت نگاشتن واژه «حراج»، «فروش فوق‌العاده» یا هر کلمه و عبارت مشابهی را روی آنها می‌کشند و آنها را با چند تکه چسب به شیشه‌های مغازه می‌چسبانند. اما بخش اصلی کار فروشنده‌ها، ترسیم کردن عدد مخصوصی است که پشت شیشه مغازه می‌نشیند و ماهیت حراج مغازه را مشخص می‌کند.

با وجود این‌که درصد معمول برای به حراج گذاشتن اجناس یک فروشگاه ۲۰ تا ۳۰ درصد است، خیلی از مالکان مغازه‌های مانتو فروشی در پایان فصل چوب حراج به اجناس می‌زنند و این درصد را تا ۷۰ درصد هم می‌رسانند.

اما دومین قدم برای راه‌انداختن یک حراج واقعی چیست؟ فروشنده‌های محترم با یک ماژیک روی قیمت‌های گذشته خط قرمز می‌کشند و قیمت جدید را روی برچسب منقش می‌کنند.

ماجرا همین جا جالب می‌شود. تفاوت فاحشی که گاهی در برخی قیمت‌ها به چشم می‌خورد، چشم خیلی از مشتری‌ها را گرد می‌کند. بعضی مشتری‌ها با دیدن قیمت‌ها و تفاوت عمده‌ای که با اعداد قبلی دارد، لبخند فاتحانه‌ای بر لبان خود جاری می‌کنند و به خیال این‌که یک معامله پرسود انجام داده‌اند، جنس مورد نظر را خریداری می‌کنند. اما دسته دوم با عنایت به این‌که قیمت جدید، تفاوت عمده‌ای با قیمت قبلی ندارد، خود را قربانی یک دسیسه تجاری می‌بینند و به سرعت مغازه را ترک می‌کنند.

اگر چرخی در مانتو فروشی‌های میدان هفت تیر، ولی عصر، پاساژهای تجریش و… بزنید؛ حتما با نمایندگان این دو دسته مواجه می‌شوید.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-فرهنگ خرید کردن



:: برچسب‌ها: فرهنگ مد و لباس , فرهنگ خرید کردن , فرهنگ درست مصرف کردن ,
:: بازدید از این مطلب : 841
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

در مورد سفرنامه فرانسه باید بگویم که وقتی برای اولین بار در شهر پاریس باشی، وقتی توی شهر داری چرخ می‌زنی

و محو تماشای ساختمان‌ها و بناهای زیبای معماری آن شده‌ای،

شاید بخشی از حواست هم پی این باشد که با چشمانت دنبال برج ایفل بگردی که سرش را از پشت ساختمان‌ها بالا آورده و دارد به تو چشمک می‌زند.

برج ایفل
هرچه نزدیک‌تر می‌شوی، عظمت این برج بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

در کنار رودخانه سن و در میدانی به نام «شان دومارس» ایستاده. قدش ۳۰۰ متر است و سنش ۱۱۰ سال؛

با این حال هنوز جوان به‌نظر می‌رسد! آن‌قدر جوان و ظریف که انگار تک تک تیرآهن‌هایی که برای ساخت آن به کار گرفته شده، خیلی با چوب کبریت فرقی ندارند.

البته آن‌قدر فرق دارند که برای رنگ‌کردن این بنای فلزی و برای جلوگیری از زنگ‌زدگی، هر هفت سال یک بار حدود ۵۰ تن رنگ مصرف شود. اگر هم حوصله کنی و بخواهی تک‌تک قطعات فلزی را بشماری، باید شمردن تا عدد ۱۸ هزار را حتما بلد باشی!

علت ساخت این بنا، به مناسبت بزرگداشت صدمین سال انقلاب فرانسه بود.

مهندس مشهور فرانسوی، گوستاو ایفل، طراحی آن را انجام داد و اسم خودش را هم روی آن گذاشت.

هرچند که در آن زمان خیلی از شهرسازان و روشنفکران فرانسوی مثل شارل گارینه، امیل زولا، الکساندر دوما و… به ساخت آن اعتراض کردند، اما ایفل هم‌چنان کنار رودخانه سن ایستاده و اولین نفری است که طلوع و غروب خورشید را در شهر پاریس می‌بیند.

۲- اصولا یکی از جاذبه‌های هر شهری، در هر کجای دنیا، خوراکی‌ها و غذاهای مخصوص آنجاست.

امتحان‌کردن انواع خوراکی و نوشیدنی‌های خاص هر شهر و آشناشدن با فرهنگ غذایی‌اش، تجربه متفاوتی است و گاهی روحیه خاصی می‌خواهد. البته منظورم از روحیه خاص، برای خوردن مار، قورباغه، کرم و… است!

در فرانسه، به خوردن خیلی اهمیت می‌دهند، آن‌قدر که خوردن یک شام ممکن است بیشتر از دو ساعت طول بکشد.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-سفرنامه فرانسه



:: برچسب‌ها: سفرنامه فرانسه , موزه های فرانسه , انقلاب صنعتی فرانسه ,
:: بازدید از این مطلب : 815
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

آدم‌های بزرگ، آدم‌های رازآلود، آدم‌‌های دور، آدم‌هایی که دیری می‌گذرد از رفتنشان و آمدن مردی شبیه آنها دور می‌نماید. آنها را کجا می‌توان شناخت؟ از قصه‌هایی که برایشان نوشته‌اند، ترانه‌هایی که در وصفشان سروده‌اند و مرثیه‌هایی که در رثایشان خوانده‌اند؟! آدم‌هایی به قدر او بزرگ سینه به سینه نقل می‌شوند تا، تا آخر تاریخ ملاک سپیدی و سیاهی بمانند. آن کس که به آنها آری گفت، سپید می‌ماند و آن‌که گفت نه، تا همیشه سیاه.

عمار یاسر

«عمار از سرتا پا سرشار از ایمان است و توحید با گوشت و خون او آمیخته.» این جمله را پیامبر(ص) برای او گفت وقتی پدر و مادرش زیر شکنجه‌های مشرکین مکه شهید شدند؛ اولین شهیدان راه پیامبر. بعدها پیامبر(ص) به او گفت: «تو نمی‌میری تا وقتی که گروه ستمگر و منحرف از حق تو را بکشد. آخرین توشه تو از دنیا، جرعه‌ای شیرین است.» جرعه شیرین او، جنگیدن در رکاب علی(ع) بود.مرکز مشاوره آنلاین

بعد از مرگ پیامبر(ص) عمار تا زمانی که علی(ع) با خلفای بعد از او بیعت نکرد، دست به بیعت نبرد. او که در جنگ صفین از فرماندهان سپاه علی(ع) بود، به دستور معاویه به شهادت رسید.

میثم تمار

امیرالمومنین علی(ع) گفته بود: «در سینه‌ام رازهایی است که هرگاه فراخنای سینه‌ام احساس تنگی می‌کند، زمین را با دست می‌کنم و راز خویش را با زمین در میان می‌گذارم.» نوشته‌اند میثم خرمافروش محرم این اسرار علی(ع) بود.

میثم برای دیدار حسین‌بن علی(ع) به مکه رفت که امام حسین(ع) پیش از رسیدن او مکه را به مقصد کربلا ترک کرده بود. میثم به کوفه بازگشت، در حالی که پیش از رسیدن او فرمان دستگیری‌اش صادر شده بود.

عبیدالله او را بازداشت کرده و از او خواست به علی(ع) ابراز بیزاری کند و او چنین نکرد و آن‌قدر در مدح علی(ع) سخن گفت تا عبیدالله دستور داد زبانش را ببرند و این‌گونه بالای دار به شهادت رسید.

قنبر

قنبر سال‌ها در خانه(ع) خدمت می‌کرد. سال‌ها بعد از شهادت علی(ع)، حجاج یوسف، تعداد زیادی از یاران او را تنها به دلیل عشقی که به علی(ع) داشتند، به قتل رساند. قنبر یکی از همان‌ها بود.

حجاج، قنبر را خواست و گفت: باید از دین علی(ع) برائت بجویی. قنبر پاسخ داد: آن‌گاه که بیزاری جستم، آیا دینی بهتر از دین علی(ع) داری؟ حجاج گفت: چه حالی داری وقتی گردنت را زدم؟ پاسخ داد: من سعادتمند می‌شوم.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مرکز مشاوره آنلاین:شخصیت متفاوت آدمها



:: برچسب‌ها: تست شخصیت , شخصیت متفاوت آدمها , شخصیت انسان ,
:: بازدید از این مطلب : 875
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

بازگشت به موفقیت دوران تحصیلی: به کودکان خود بیاموزید تا احساسات خود را تعدیل کنند، برای مادرانی که ناامید شده اند.
علی که هفته اول کلاس پنجم خود را می گذراند، با یک پروژه بزرگ به خانه آمد. معلم او از کودکان خواسته بود تا ارائه ای در رابطه با اینکه می خواهند به کدام دانشگاه بروند، داشته باشند. از آنها خواسته شده بود تا رشته، دلیل انتخاب دانشگاه مد نظر و الزامات برای رفتن به آن دانشگاه، هزینه ها و هر جزئیات دیگری که آن دانشگاه را از دیگر موراد متمایز می کند را بیان کنند. تمامی این موراد علی را تحت استرس قرار داد و زمانی که او به خانه رسید، شروع به گریه کرد.

مادر او عصبانی بود. انگیزه های علی در 7 سالگی شامل تلاش برای خوردن تا حد انفجار در حالیکه یکجا نشسته باشد، پیروزی در مرحله ی بعدی بازی Fortnite، ساختن یک سازه ی لگوی بزرگتر از خودش و اذیت کردن برادرش در آخرین مسابقه ی کشتی بین خودش و برادرش بود. این ایده که دانستن و یا اهمیت دادن به اینکه او به کدام دانشگاه می خواهد برود، در این سن دور از درک او بود و واقعا هم این مساله دور از انتظار نیست.

برای مطالعه بیشتر:

درک رشد و هیجان نوجوان

هوش هیجانی و موفقیت در عصر حاضر

سیستم مدرسه در تلاش برای همراستایی با دیگر ملت ها، برخی از خطاهای قابل توجه را ایجاد کرده است. آنها بر نمرات استاندارد به جای خلاقیت، بر نمره ها به جای تفکر انتقادی و بر عملکرد به جای پایداری تمرکز کرده اند. نتیجه، نسلی است که در مهرات های اولیه اجتماعی کمبود دارند، از مقادیر کم فشار و استرس می ترسند، خواستار ارضا فوری نیازهایشان هستند و انتظار موفقیت فوری دارند. با این حال، بدتر از همه، پیامد آن بزرگسالان کوچکی هستند که به مانند یک جوان فرتوت عمل می کنند.

اما این می تواند متفاوت باشد. به جای تمرکز بر انجام تکالیف در منزل، والدین بایستی توجه بیشتری به رشد عاطفی کودکان خود نشان دهند. با آموزش اینکه چگونه احساسات خود را تعدیل کنند، با محدود کردن قادری آنها، کودکان خود را با مهارت های کنترل و مدیریت خشم و کاهش اضطراب اجتماعی تجهیز می کنند و آنها را در مسیر افزایش اعتماد به نفس، عزت نفس و خوشبختی قرار می دهند.

یکی از بهترین راهکارها برای رسیدن به این امر از رفتاردرمانی دیالکتیک (DBT) با استفاده از اختصار ABC PLEASE برگرفته شده است:
تجمیع احساسات مثبت. یک نمودار احساسات گرفته شده از اینترنت می تواند برای توصیف تفاوت بین احساسات و میزان آنها بکار گرفته شود. یکی از نمونه های جالب دارای استیکرهای صورت به همراه احساساتی است که همچنین به کودکان کمک می کند تا احساسات دیگران را از صورتشان تشخیص دهند. با تشخیص احساسات، یک کودک می کتواند محدوده ی احساسی فرد را بفهمد و احساسات مثبت را از دیگران جذب کند.
ایجاد تسلط و پیروزی. با تشویق کودکان به فعال بودن در فعالیت هایی که از آن لذت می برند، آنها می توانند به لحاظ شایستگی و اعتماد به نفس رشد کنند. برخی از این فعالیت ها عبارتند از پخت و پز، ساخت و ساز، دوختن، آواز خواندن، انجام فعالیت های هنری و ورزشی می باشد. و همچنین فعالیت هایی که شامل تعامل های چهره به چهره یا گروهی است که یادگیری اجتماعی را افزایش می دهد. اینها نا امیدی، افسردگی و احساس بی ارزش بودن را به حداقل می رساند.
از عهده مسائل بر آمدن. یاد دادن این که چگونه وضعیت های استرس زا را قبل از اینکه رخ دهند، مدیریت کنند، می تواند آنها را قادر سازد تا ابزارهای لازم برای مدیریت مشکلات را داشته باشند. به این امر به عنوان یک تمرین قبل از بازی نگاه کنید. اگر یک کودک تمارین تنفس عمیق و آرامش یافتن قبل از اینکه اضطراب شدید را تجربه کنند، یاد بگیرند، به احتمال زیاد می توانند اضطراب شدید را حینی که رخ می دهد، مدیریت کنند. نه اینکه آنها این کار را به نحو احسنت انجام دهند، بلکه مثل نگاه به فیلم بازی بعد از اتمام آن، آنها استرس را پس از وقوع بازنگری کرده و کارهای مهارتی را بهبود می بخشند.
رفاه فیزیکی. عادت های خود مراقبتی در اوایل زندگی اغاز می شود. این می تواند با استفاده از چکاپ های منظم، توجه به نیازهای پزشکی، ورزش دادن به بدن و دریافت استراحت کافی انجام شود. متاسفانه، بسیاری از والدین کودکان خود را ملزم به بسیاری از فعالیت های غیر ضروری می کنند که کودکان را خسته کرده و به لحاظ جسمی، رشدشان را تحت تاثیر قرار می دهد. یک بدن رو به رشد نیاز به تغذیه اضافی و استراحت برای رشد صحیح و کاهش استرس دارد.

منبع : کودک و نوجوان-تنظیم هیجانات کودک



:: برچسب‌ها: تنظیم هیجان کودک , رشد هیجانی کودک , هوش هیجانی مثبت ,
:: بازدید از این مطلب : 873
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

ویژگی های مربوط به ناتوانایی های یادگیری که ممکن است در یک وضعیت ساده و قابل تشخیص مخفی شده باشند

در اغلب مواقع، معلمان اولین کسانی هستند که متوجه اختلال یادگیری کودکان می شوند.

در برخی مواقع به راحتی می توان علائم را متوجه شد – برای مثال، کودکی که در خواندن پیشرفت ندارد.

یا یک کودکی که با وجود تلاش هایی که انجام می دهد، نمی تواند بر اساس جدول زمانی پیشرفت کند.

ولی علائم موجود همواره مشخص نمی باشند و اکثر کودکان به دلیل مشکل داشتن با مواردی که برای سایر کودکان آسان می باشد، خجالت می کشند و به همین دلیل سعی می کنند که مشکلاتشان را مخفی نگه دارند.

در اینجا یک سری از نشانه های مربوط به اختلال های یادگیری غیر مشهود در کودکان بیان می شوند که در کلاس درس وجود دارند.

استفاده نکردن کامل از توانایی ها
در صورتی که شما متوجه شوید که یک کودک می تواند در درس هایش موفق شود، ولی موفق نمی شود

– چه در یک درس خاص و چه در کل عملکرد مدرسه ای خودش – این وضعیت می تواند نشان دهنده یک اختلال یادگیری باشد.

این مورد در اغلب مواقع به عنوان یک تفاوت مابین توانایی و استعداد تعریف می شود.

در واقع یک شکافی است که بین مواردی که به نظر می رسد کودک می تواند قادر به انجام دادن آن باشد و مواردی که در واقعیت قادر به انجام دادن آن می باشد، وجود دارد.

چند مثال در رابطه با نحوه بروز این شکاف در کلاس درس عبارتند از:
یک دانش آموزی که مقاله های قابل توجهی می نویسد، ولی یک سری مشکلات جدی در انجام دادن تکالیف مبنایی و ساده ریاضیاتی دارد، یا بالعکس.
یک کودکی که عملکرد فوق العاده ای در پاسخ دادن به سوالات مطرح شده در کلاس درس دارد، ولی نمی تواند در امتحان کتبی نمره مناسبی به دست بیاورد.
یک دانش آموزش که هوش وی به صورت شخصی مشخص می باشد، ولی این هوش در کارت گزارش وی مشاهده نمی شود.

نداشتن سخت کوشی کافی
کودکانی که عملکردشان در مدرسه مطابق با انتظار نمی باشد، ممکن است که تنبل به نظر برسند یا اینگونه به نظر برسد که از خودشان کار نمی کشند، در حالی که ممکن است در واقعیت آنها دارای یک اختلال یادگیری باشند.

در رابطه با افراد بالغی که در آنها اختلال یادگیری وجود دارد، قبل از تشخیص این اختلال در آنها، به آنها گفته می شد که به اندازه کافی تلاش نمی کنند.

منبع : کودک و نوجوان-شناخت اختلال یادگیری در کلاس درس



:: برچسب‌ها: اختلال یادگیری , اختلال کودکان , شناخت اختلال ,
:: بازدید از این مطلب : 894
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

حق کپی رایت

یکی از دوستانی که ترم اول یا دوم کلاس زبان یکی از همین موسسات آموزشی بود، چند سال پیش متنی را برای ما ترجمه کرده بود که تا مدت‌ها باعث خنده و شادی ما شد. این دوست ما وسط یک متن جدی ادبی نوشته بود: «کپی از جناح راست». آن روزها درست مثل این روزها، همه چیز سیاسی بود و دوست ما فکر می‌کرد که حتما ادبیات هم سیاسی است و می‌توان در آن چپ و راست داشت. بعد که پرسیدیم قضیه چیست، برای آن که کم نیاورد گفت که ادبیات سوسیالیستی و از این جور چیزها. خلاصه این که از دوستمان خواستیم که متن اصلی‌اش را بیاورد و این که چه کلمه‌ای را به «کپی از جناح راست» ترجمه کرده. دیدیم که این عبارت را به جای Copyright آورده است. حالا بقیه خندیدن مال خودتان. فقط این که هر وقت این کلمه را می‌شنوم، یاد آن دوست بامزه‌ام می‌افتم. و اما حکایت ما.

کپی‌رایت چیست؟

وقتی شما چیزی می‌نویسی، بالاخره کمی رویش زحمت می‌کشی. حالا مجموعه حقوق انحصاری این اثر که به ناشر و نویسنده تعلق دارد، همان کپی‌رایت معروف است. در بیشتر حوزه‌های قضایی، حق نشر از آغاز پدیدآمدن یک اثر به آن تعلق می‌گیرد و نیازی به ثبت اثر نیست و دارندگان حق تکثیر برای کنترل تکثیر و دیگر بهره‌برداری‌ها از آثار خود برای زمان مشخصی حقوق قانونی و انحصاری دارند و بعد از آن اثر وارد مالکیت عمومی می‌شود. در نتیجه شما برای هرگونه استفاده و بهره‌برداری از این آثار باید از ناشر یا پدیدآورنده آن اثر اجازه بگیرید و اگر نیاز بود، حق مولف را بپردازی. به همین سادگی. البته در بعضی از مواقع، خود مولف قضیه را ساده می‌کند و طرف می‌نویسد که استفاده از مطلب با ذکر منبع مجاز است.

کپی‌رایت از کی شروع شد؟

دو دیدگاه در مورد آغاز حق کپی‌رایت در دنیا مطرح است. یک دیدگاه می‌گوید که امانوئل کانت بعد از آن‌که دید به نوشته‌هایش ناخنک می‌زنند، گفت که مولف هم حق دارد و نانش را آجر نکنید. حرف‌های کانت هم جواب داد و معاهده اولیه کپی‌رایت نوشته شد.مشاوره شغلی

دیدگاه دوم کار انگلیسی‌هاست. آن‌ها می‌خواهند نشان دهند که ملکه این کشور فرهنگی بوده و احتمالا شعر هم می‌گفته است. به این ترتیب می‌گویند که تاریخچه حق تکثیر با حقوق انحصاری با چاپ کتاب آغاز شد و اساسنامه آن در سال ۱۷۰۹ توسط ملکه بریتانیای کبیر امضا شده است. اصلا می‌گویند که اولین اساسنامه کپی‌رایت به ملکه انگلیس تعلق دارد.

در ابتدا حق تکثیر تنها شامل تکثیر کتاب‌ها می‌شد، اما با گذر زمان آثار موسیقی، عکاسی، سینما و کلا هر چیزی که مولف دارد، شامل این قانون شدند.

ایرانی‌ها چه رویایی در سر داشتند؟

تاریخچه قانون حق تکثیر در ایران مربوط می‌شود به قانون ثبت علائم تجاری که در سال ۱۳۰۴ تصویب شد. البته بعد از تصویب این قانون، بیش از ۴۰ سال طول کشید تا در سال ۱۳۴۸ قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان به عنوان بدنه اصلی حق تکثیر در ایران تصویب شود. شواهد و حکایت‌ها نشان از آن دارد که در ایران قانون حق تکثیر هیچ‌گاه به درستی اجرا نشده است. یعنی شما سراغ هر نویسنده مشهوری که بروی، کلی درد دل دارد که نوشته‌هایش را دزیده‌اند و با آن این سو و آن سو پز می‌دهند.

یک اتفاق هم در سال ۱۳۸۰ افتاد. ایران به کنوانسیون ثبت بین‌المللی علائم مادرید ملحق شد. اما هنوز برای پیوستن به قانون جهانی کپی‌رایت مردد بودیم و جالب است که هنوز هم مرددیم. در قانون حفاظت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان که در سال ۱۳۴۸ تصویب شد، همه ترجمه‌ها، نشریات و آثار صوتی مورد حمایت قرار گرفت. اما نکته آن‌جاست که هنوز مشخص نیست چه کسی از هنرمندان حمایت می‌کنند. و نکته جالب‌تر آن است که ایران از سال ۲۰۰۱ عضو سازمان جهانی مالکیت فکری است و تاکنون تعدادی از پیمان‌های مربوط به مالکیت فکری را پذیرفته است.حق کپی رایت

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاوره شغلی:حق کپی رایت



:: برچسب‌ها: حق کپی رایت , حق کپی رایت آموزشی , مشاور شغلی ,
:: بازدید از این مطلب : 788
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

پرورش کودک‌ با یاری غریزه و نه با مدد تئوری‌

مشاوره کودک:عوامل و مکانیسم‌های ذاتی عمیقی در پدران و مادران وجود دارد که آنان را در پرورش درست و مناسب فرزندانشان یادی می‌دهد و شگفت آنکه، آنها از وجود این عوامل عموما ناآگاهند.

بیگمان مهمترین این مکانیسم‌ها طریق خودبخود و بدون تاملی است که بوسیله آن والدین هر روز بی‌آنکه از خود بپرسند آیا تئوری پذیرفته شده در این زمینه چیست، و یا حتی دریابند که به طور آگاهانه خود کدام روش را درست می‌دانند، ده‌ها و صدها مشکل تربیت فرزند را یکباره و ناگهانی حل می‌کنند.

هنگامی که شما شاهد آن هستید که فرزندتان نسبت به کودک کوچک‌تر از خود خست بخرج می‌دهد، یا دروغ می‌گوید، و یا با اسباب بازی‌اش میز غذاخوری را خراش می‌دهد، حتی برای یک آن ناگزیر نیستند که بیاندیشید واکنش شما چه باید باشد. شما با چنان تاکیدی مخالفت خود را با این اعمال ابراز می‌دارید که بر ذهن کودک تاثیری دیرپا می‌گذارد.

و این شیوه‌ای است که والدین همیشه، در تمامی دنیا و در سراسر تاریخ، کودکان خویش را بار آورده‌اند. اگر چنین نبود تربیت کودک دریایی از شک و تردید پدید می‌آورد که موجب فرسودگی روحی والدین می‌شد و نیز باعث پرورش کودکان کج خلقی می‌گردید که دائما لجباری و گردنکشی می‌کردند.پرورش کودک

در اینجا، با مثال کوچک جالبی توجه شما را به این امر که پیش از این هم بدان اشاره کردم، جلب می‌نمایم که چگونه یک دختر از همان زمان طفولیت از مادر خویش چیزها را می‌آموزد و می‌کوشد که همچون او باشد. زمانی شاد بودم که یک دختر چهار سال و نیمه مانند یک سرپرست بزرگسال شستشوی عروسک را به یک دختر خجول سه ساله یاد می‌داد. لحن دستوراتش رئیس‌مآبانه، تشویق آمیز و پرشکوه و حاکی از اعتماد به نفس بود. چند بار تکرار کرد: «حالا تو او را بشوی عزیز» دختر سه ساله قدم پیش گذاشت و با کم دلی بهترین کوشش خود را بکار برد. دخرت چهارسال و نیمه به تندی کار او را قطع کرد، و با فروتنی و شکیبایی ظاهری گفت: «نه عزیز من، اینطوری نه، با دقت بیشتر نگاه کن به من» این دختر چهار سال و نیم، بی‌شک از مادرش، آموخته بود که نسبت به کودکان چه روش معینی باید برگزید و چگونه باید فرزند تربیت کرد. بدیهی است که آگاهی او در بیست و اندی سال بعد ویرا در پرورش فرزندانش یاری خواهد داد. در آن زمان لحن کلامش نیز همان خواهد بود که من آن روز شنیدم.

حتی کسان متخصصی چون روانشناسان و روانکاوان که با مطالعات و تجربیات خویش عقاید و مفاهیم جدیدی را در پرورش کودکان عرضه می‌دارند، اغلب خود در این را به همان شیوه عمل می‌کنند که از والدین خویش آموخته‌اند. اینان از اینکه گاه همان عقاید قیدی را- مانند آنچه درباره دست زدن به آلات تناسلی گفته شده- بی‌اراده بیان می‌کنند دچار تعجب می‌شوند. حتی اگر با خویشتن داری فرزند خود را از انجام عمل کودکی خود آنها زشت و ناپسند بوده است در درون احساس اضطراب و ناآرامی می‌کنند. نمی‌خواهم در زمینه این بحث تئوریک وارد شوم که آیا در برخورد با رفتارهای گوناگون کودک آرامش و سکوت بهتر است و یا نگرانی و نهیب. تنها مرادم آن است که با واکنش‌های آنی و خودبخود بسیاری از مسائل مربوط به تربیت کودک، هر روز و هر ساعت از میان برداشته می‌شود و این روش طبیعی، شیوه‌ای بس قابل اطمینان و اعتماد است.

به نظر من، مثلا، دلیل اینکه گروه بی‌شماری از پدران و مادران به شکلی سردرگم نمی‌دانند که تا چه حد و برای کدام برنامه‌ها به فرزندانشان اجازه دهند که به تماشای تلویزیون بپردازند- پدران و مادرانی که در وضع مقررات دیگر تربیت فرزند با اعتماد کامل عمل می‌کنند و دچار سرگردانی نمی‌شوند- این است که زمانی که این والدین خود کودک بودند تلویزیون وجود نداشت. آنان هرگز از پدر و مادر خویش سطح معین، روش خاص و اتخاذ مقرراتی روشن را در این کار فرا نگرفته‌اند.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-مشاوره کودک : پرورش کودک‌



:: برچسب‌ها: پرورش کودک‌ , مشاور کودک , مشاور خوب کودک ,
:: بازدید از این مطلب : 803
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 خرداد 1399 | نظرات ()
نوشته شده توسط : Dr. Dalake

با بیزاری نوجوانان از مدرسه رفتن چه کنیم؟

آیا نوجوان شما مدام می گوید که از مدرسه رفتن متنفر است؟

آیا در مورد معلم ها، همکلاسی ها و بی فایده بودن درس ها غر می زند؟

آیا افرادی که در مدرسه هستند را دورو می داند، و نمی‌تواند دوست خوب پیدا کند؟ اگر اینچنین است، به عنوان والدین احساس نگرانی و خستگی دارید. شما می خواهید که به فرزند خود کمک کنید، اما هر چقدر سعی می‌کنید موفق نمی شوید.

در مورد بیزاری نوجوانان از مدرسه نگران نباشید!
کسانی که با نوجوانان کار کرده اند حتما می دانند که تنفر از مدرسه در این سن طبیعی است.

با اینحال، موضوعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. راهبردهای کاربردی بسیاری وجود دارند، که می توانید در این موقعیت استفاده کنید. در این مقاله 15 روش برای شما در این موقعیت ارائه شده اند.

تصور نکنید نوجوان لجباز شده یا سرکشی می کند.
از زمانی که کودکان وراد دوره نوجوانی می شوند، به دنبال خودمختاری هستند. آنها همچنین در حال شکل دهی هویت خود هستند، و در کنار همه اینها مغز و بدن به سمت تغییرات شگرف می روند.

به همین دلیل است که رفتارهای نوجوان سرکشانه می شوند.

اما تصور نکنید که این تنها دلیل است که نوجوان را از مدرسه رفتن متنفر می کند. اکثر اوقات، موضوعات دیگری نیز درگیر هستند، مانند احساس سرکوب شدن، مشکل با انجام تکالیف مدرسه، زورگویی از سوی بچه های دیگر، و ترس از امتحان.

با بیزاری نوجوانان از مدرسه رفتن چه کنیم؟
به این فکر کنید که چه عاملی باعث شده نوجوان این حس را داشته باشد؟
این سوالات را از خود بپرسید؟

آیا مدام به نوجوان خود غر می زنم؟
آیا همیشه در مورد مسائل مدرسه با او صحبت می کنم؟
آیا سرگرمی های کودک را هدر دادن وقت می دانم؟
آیا نوجوانم را با دوستانش، خواهربرادرها یا بچه های فامیل مقایسه می کنم؟
آیا من تاکید بیش از حد روی انجام تکالیف مدرسه داشته ام؟
آیا بدون سوال کردن از نوجوان او را در کلاسی ثبت نام کرده ام؟
هیچ کدام از دلایل بالا به تنهایی عامل ایجاد نفرت از مدرسه در کودک نیستند.

اما در ترکیب با یکدیگر، احتمالا باعث اختلاف شدید بین شما و نوجوان خواهند شد. که در طول زمان، با نفرت از مدرسه متداعی می شوند.

هنگام گوش دادن به نوجوان از تکنیک های گوش دادن فعال استفاده کنید.

منبع : کودک و نوجوان-با بیزاری نوجوانان از مدرسه رفتن چه کنیم؟



:: برچسب‌ها: بیزاری نوجوانان از مدرسه , بیزاری از مدرسه , نفرت از مدرسه ,
:: بازدید از این مطلب : 924
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 خرداد 1399 | نظرات ()